دلنوشته زیبا :فرق بچگیمون با بزرگیمون...


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



نسیم دانه را از دوش مورچه انداخت... مورچه دانه را دوباره بر دوشش گذاشت و به خدا گفت: " گاهی یادم میرود که هستی ، کاش بیشتر نسیم می وزید... "






نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 48
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 248
بازدید ماه : 2267
بازدید کل : 91968
تعداد مطالب : 281
تعداد نظرات : 613
تعداد آنلاین : 1

آمار مطالب

:: کل مطالب : 281
:: کل نظرات : 613

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 21

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 48
:: باردید دیروز : 0
:: بازدید هفته : 248
:: بازدید ماه : 2267
:: بازدید سال : 5262
:: بازدید کلی : 91968

RSS

Powered By
loxblog.Com

خدایا.. تقدیر دوست عزیزم را زیبا بنویس تا جز لبخند از او نبینم..

دلنوشته زیبا :فرق بچگیمون با بزرگیمون...
8 تير 1389 ساعت 8:18 قبل از ظهر | بازدید : 1329 | نوشته ‌شده به دست محمد طغیانی | ( نظرات )

درد  دل زیبا  که من واقعا دوستش داشتم      

کودکی و ....


کوچیک که بوديم چه دل های بزرگی داشتيم حالا که بزرگيم چه دلتنگيم کاش

دلهامون به بزرگی بچگی بود کاش همان کودکی بوديم که حرفهايش را از نگاهش

میشد خواند کاش برای حرف زدن نيازی به صحبت کردن نداشتيم کاش برای حرف

زدن فقط نگاه کافی بود کاش قلبها در چهره بود اما اکنون اگر فرياد هم بزنيم کسی

نمی فهمد و دل خوش کرده ايم که سکوت کرده ايم سکوت پر بهتر از فرياد تو

خاليست سکوتی را که يک نفر بفهمد بهتر از هزار فريادی است که هيچ کس نفهمد

سکوتی که سرشار از ناگفته ها ست 



دنيا رو ببين... بچه بوديم از آسمون باران می آمد بزرگ شده ايم از چشما مون می

آيد!! بچه بوديم همه چشمای خيسمون رو ميديدن بزرگ که شديم هيچکی نميبينه

بچه بوديم تو جمع گريه می کرديم بزرگ شديم تو خلوت بچه بوديم راحت دلمون

نمی شکست بزرگ شديم خيلی آسون دلمون می شکنه 



بچه که بوديم اگه دلمون می شکست با يه آبنبات دلمونو بدست می آوردن بزرگ که

شديم وقتی دلمون رو شکستن با هيچ چيز ديگه نميشه درستش کرد فقط جای

شکستگيش روی دل ميمونه و با هيچ آبنباتی درست نميشه بچه که بوديم همه رو

10 تا دوست داشتيم بزرگ که شديم بعضی ها رو هيچی بعضی هارو کم و بعضی

ها رو بی نهايت دوست داريم بچه که بوديم قضاوت نمی کرديم و همه يکسان بودن 

بزرگ که شديم قضاوتهای درست و غلط باعث شد که اندازه دوست داشتنمون تغيير

کنه کاش هنوزم همه رو به اندازه همون بچگی 10 تا دوست داشتيم بچه که بودي

اگه با کسی دعوا ميکرديم 1 ساعت بعدش از يادمون ميرفت بزرگ که شديم گاهی

دعواهامون سالها تو يادمون میمونه و آشتی هم نمی کنيم بچه ک ه بوديم گاهی با

يه تيکه نخ سرگرم می شديم بزرگ که شديم حتی 100 تا کلاف نخم سرگرممون

نميکنه 



بچه که بوديم بزرگترين آرزومون داشتن کوچکترين چيز بود بزرگ که شديم کوچکترين

آرزومون داشتن بزرگترين چيزه بچه که بوديم آرزمون بزرگ شدن بود بزرگ که شديم

حسرت برگشتن به بچگی رو داريم بچه که بوديم تو بازيهامون همش ادای بزرگ ترها

رو در می آورديم بزرگ که شديم همش تو خيالمون بر ميگرديم به بچگی بچه که

بوديم دل درد ها را به هزار ناله می گفتيم همه مي فهميدند

 

بزرگ که شده ايم درد دل را به صد زبان به كسی میگیم ...هيچ كس نمی فهمد بچه

که بوديم دوستيامون تا نداشت بزرگ که شديم همه دوستيامون تا داره بچه که

بوديم بچه بوديم بزرگ شدیم.. بزرگ که نشديم هيچ ديگه همون بچه هم نيستي

پس می بينيم که چه دنيايی دارن بچه ها و چه دنيايی دارن بزرگ ترها ای کاش هيچ

وقت بزرگ نمی شديم و هميشه همون بچه باقی می موندیم.

ای کاش.....

 



 




:: موضوعات مرتبط: مطالب زیبا , ,
:: برچسب‌ها: مطالب زیبا ,
|
امتیاز مطلب : 93
|
تعداد امتیازدهندگان : 31
|
مجموع امتیاز : 31
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: